معنی ستوان قدیم

حل جدول

ستوان قدیم

نایب


ستوان کلمبو

کارآگاه سریال پلیسی


ستوان بد

فیلمی با بازی نیکلاس کیج

لغت نامه دهخدا

ستوان

ستوان. [س ُت ْ] (اِ) امروز بدرجه ٔ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است، ستوان یکم (نایب اول)، ستوان دوم (نایب دوم)، ستوان سوم (نایب سوم)، پائین تر از ستوان «استوار یکم » و بالاتراز ستوان یکم «سروان ». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). ستوان دریایی، ناوبان. ستوان شهربانی، رسدبان.

ستوان. [س ُت ْ] (ص) بمعنی استوار است که مضبوط باشد. || محکم. || معتمد و امین. || باور داشتن. (آنندراج) (برهان).


قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

ستوان

(نظامی) افسری که درجه‌اش بالاتر از استوار و پایین‌تر از سروان است: ستوان‌یکم، ستوان‌دوم، ستوان ‌سوم،
(صفت) [قدیمی] محکم،
(صفت) [قدیمی] پایدار، پابرجا،
(صفت) [قدیمی] امین،

فرهنگ معین

ستوان

(ص مر.) استوار محکم، امین، (اِ.) درجه ای است از درجات افسری. [خوانش: (سُ)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستوان

استوار، پابرجا، محکم، نایب، امین، معتمد

فرهنگ فارسی هوشیار

ستوان

استوار، محکم، معتمد و امین


ستوان فقرات

مازن پشت سرخاش (گویش گیلکی) تیره ی پشت

فارسی به عربی

ستوان

مساعد

فارسی به ترکی

معادل ابجد

ستوان قدیم

671

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری